شناخت اسلام (کتاب): تفاوت میان نسخهها
جزبدون خلاصۀ ویرایش برچسب: ویرایش مبدأ ۲۰۱۷ |
جزبدون خلاصۀ ویرایش برچسب: ویرایش مبدأ ۲۰۱۷ |
||
| خط ۱۲: | خط ۱۲: | ||
=== اشاره === | === اشاره === | ||
صفحه: 16 | |||
</br> | </br> | ||
| خط ۳۴: | خط ۳۴: | ||
در پرتو اين آشنايى گسترده با اسرار طبيعت و نوآورى هاى شگرف در جهت مهار كردن نيروهاى طبيعى و بهره گيرى از آن هاست كه انسان عصر ما به اوج رفاه مادى رسيده و عرصۀ زمين را براى خود به صورت كاخى بس مجهز و مجلل درآورده است، بدان اميد كه آسوده و شادكام و خوشبخت در آن زندگى كند و به سعادتى كه همواره آرزوى آن را | در پرتو اين آشنايى گسترده با اسرار طبيعت و نوآورى هاى شگرف در جهت مهار كردن نيروهاى طبيعى و بهره گيرى از آن هاست كه انسان عصر ما به اوج رفاه مادى رسيده و عرصۀ زمين را براى خود به صورت كاخى بس مجهز و مجلل درآورده است، بدان اميد كه آسوده و شادكام و خوشبخت در آن زندگى كند و به سعادتى كه همواره آرزوى آن را | ||
صفحه: 17 | |||
</br> | </br> | ||
| خط ۵۶: | خط ۵۶: | ||
در بيشتر نقاط دنيا زيربناى واقعى تعليم و تربيت همين ملاك هاى مادى و اقتصادى، و جهت اصلى برنامه هاى تربيتى و تعليماتى ساختن انسان هايى شده است كه بازده اقتصادى بيشترى براى جيب ديگران يا احياناً جيب خود داشته باشند. «همه چيز در خدمت اقتصاد و لذائذ مادى وابسته به آن» شعارى است تقريباً حاكم بر انديشۀ همگان، از مردم عادى گرفته تا به اصطلاح «برجستگان و نخبگان»، دارندگان تخصص هاى عالى علمى و فنى، | در بيشتر نقاط دنيا زيربناى واقعى تعليم و تربيت همين ملاك هاى مادى و اقتصادى، و جهت اصلى برنامه هاى تربيتى و تعليماتى ساختن انسان هايى شده است كه بازده اقتصادى بيشترى براى جيب ديگران يا احياناً جيب خود داشته باشند. «همه چيز در خدمت اقتصاد و لذائذ مادى وابسته به آن» شعارى است تقريباً حاكم بر انديشۀ همگان، از مردم عادى گرفته تا به اصطلاح «برجستگان و نخبگان»، دارندگان تخصص هاى عالى علمى و فنى، | ||
صفحه: 18 | |||
</br> | </br> | ||
| خط ۷۶: | خط ۷۶: | ||
آيا اين كشتى پرباروبنه و آكنده از توشۀ سفر به سوى كدام كرانۀ امن و آرام مى خرامد؟ | آيا اين كشتى پرباروبنه و آكنده از توشۀ سفر به سوى كدام كرانۀ امن و آرام مى خرامد؟ | ||
صفحه: 19 | |||
</br> | </br> | ||
| خط ۹۸: | خط ۹۸: | ||
هر چند بشر قرن هاست كوشيده تا سازوبرگ هر چه بهترى براى بهتر زيستن خود فراهم كند، ولى اينك در بزرگ ترين و پرشكوه ترين معبدهاى صنعت و ابزار، در دو اردوگاه بزرگ شرق و غرب، آدميان را بى رحمانه در پاى بت بزرگ ابزار و صنعت قربانى مى كنند و در هيچ يك از اين دو اردوگاه از كرامت واقعى انسان و آزادى و آزادگى و انتخاب گرى واقعى او جز الفاظ و شعارهاى توخالى و بى محتوا، چيزى باقى نمانده است، بلكه در هر دو نظام، همۀ اين كرامت ها را از انسان گرفته اند، به اين بهانه كه گردش سريع | هر چند بشر قرن هاست كوشيده تا سازوبرگ هر چه بهترى براى بهتر زيستن خود فراهم كند، ولى اينك در بزرگ ترين و پرشكوه ترين معبدهاى صنعت و ابزار، در دو اردوگاه بزرگ شرق و غرب، آدميان را بى رحمانه در پاى بت بزرگ ابزار و صنعت قربانى مى كنند و در هيچ يك از اين دو اردوگاه از كرامت واقعى انسان و آزادى و آزادگى و انتخاب گرى واقعى او جز الفاظ و شعارهاى توخالى و بى محتوا، چيزى باقى نمانده است، بلكه در هر دو نظام، همۀ اين كرامت ها را از انسان گرفته اند، به اين بهانه كه گردش سريع | ||
صفحه: 20 | |||
</br> | </br> | ||
| خط ۱۱۶: | خط ۱۱۶: | ||
در جاى ديگر ابتدا از خدا ياد مى كند كه نور آسمان ها و زمين و روح و حقيقت و معنى جهان است و رهگشا و جهت دهنده و هدف كل عالم مى باشد. | در جاى ديگر ابتدا از خدا ياد مى كند كه نور آسمان ها و زمين و روح و حقيقت و معنى جهان است و رهگشا و جهت دهنده و هدف كل عالم مى باشد. | ||
صفحه: 21 | |||
</br> | </br> | ||
| خط ۱۳۲: | خط ۱۳۲: | ||
قرآن راز اين حيرت و بيهودگى را رخت بر بستن «ايمان» از متن زندگى انسان مى داند كه سبب مى شود تلاش ها سراسر مادى شود و آدمى در دور «توليد براى مصرف و مصرف براى توليد» افتد و بس. ممكن است اين چنين مردمى در هدف هاى مادى خود تا سر حد اعلى پيش روند اما در وراى اين خواست ها و در اوج تكامل ابزارى خود چيزى كه واقعاً درخور انسان باشد نيابند و سقوط كنند: | قرآن راز اين حيرت و بيهودگى را رخت بر بستن «ايمان» از متن زندگى انسان مى داند كه سبب مى شود تلاش ها سراسر مادى شود و آدمى در دور «توليد براى مصرف و مصرف براى توليد» افتد و بس. ممكن است اين چنين مردمى در هدف هاى مادى خود تا سر حد اعلى پيش روند اما در وراى اين خواست ها و در اوج تكامل ابزارى خود چيزى كه واقعاً درخور انسان باشد نيابند و سقوط كنند: | ||
صفحه: 22 | |||
</br> | </br> | ||
| خط ۱۴۰: | خط ۱۴۰: | ||
«هركس تنها زندگى دنيا و تجمل و زيور آن را بجويد، آنان را كم وبيش بدين آرزوها خواهيم رساند و در اين حوزۀ زندگى به بازده كار خود بدون هيچ كمبودى خواهند رسيد، اما براى اين مردم در پايان جز آتش رنج و حسرت چيزى نيست، سرانجام كاخ عظيمى كه ساخته اند فرو مى ريزد و همۀ اعمال شان برباد مى رود.»<ref>. سورۀ هود - آيه هاى 15 و 16.</ref> | «هركس تنها زندگى دنيا و تجمل و زيور آن را بجويد، آنان را كم وبيش بدين آرزوها خواهيم رساند و در اين حوزۀ زندگى به بازده كار خود بدون هيچ كمبودى خواهند رسيد، اما براى اين مردم در پايان جز آتش رنج و حسرت چيزى نيست، سرانجام كاخ عظيمى كه ساخته اند فرو مى ريزد و همۀ اعمال شان برباد مى رود.»<ref>. سورۀ هود - آيه هاى 15 و 16.</ref> | ||
صفحه: 23 | |||
</br> | </br> | ||
| خط ۱۴۶: | خط ۱۴۶: | ||
</br> | </br> | ||
صفحه: 24 | |||
</br> | </br> | ||
نسخهٔ ۵ سپتامبر ۲۰۲۵، ساعت ۱۲:۲۹

نویسندگان: محمد حسینیبهشتی، محمدجواد باهنر، علی گلزاده (غفوری)
مشخصات ظاهری: تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی
مشخصات نشر: 521 صفحه.
انسان عصر ما
اشاره
صفحه: 16
بسم الله الرحمن الرحيم
در عصر ما انسان از نظر دستيابى به ساز و برگ زندگى به مرحلۀ پرشكوهى رسيده است. اكتشافات و اختراعات بى شمار برايش امكاناتى فراهم كرده كه تا پيش از اين در نظرش افسانه مى نمود.
دستگاه هاى برقى خودكار و ابزار الكترونيك، بسيارى از ناشدنى ها را براى انسان عصر ما شدنى كرده اند. با فشار بر يك تكمه، آب، هوا، گرما، سرما، خوراك، پوشاك و هر چه بخواهد برايش آماده است.
امواج راديويى در يك چشم بر هم زدن صدايش را به دورترين نقطۀ جهان مى رسانند، نه تنها صدايش را كه تصويرش را هم.
هواپيماها پهنۀ فضا را مسخر وى كرده اند. به آسانى و با سرعتى برق آسا از اين سوى جهان به سوى ديگر پرواز مى كنند، آسان تر، سبكبال تر و دورپروازتر از آن چه در افسانه ها دربارۀ سيمرغ شنيده بود.
كيهان نوردها پايش را به كرات آسمانى گشوده اند و اينك از سفر به ماه يا كرات آسمانى ديگر چنان ساده دم مى زند، كه گويى از رفتن از اين شهر به شهرى مجاور.
دامنۀ نوآورى هاى علمى و صنعتى در عصر ما آن قدر گسترش يافته كه به شمار آوردن آن ها كار دشوارى است. گويى طبيعت از نگهدارى رازهايى كه هزاران سال در سينۀ خود نگه داشته به ستوه آمده و برآن شده كه يكباره مهر از دهان بردارد و اين رازهاى بى شمار را در زمانى هر چه كوتاه تر به انسان قرن ما بازگويد.
در پرتو اين آشنايى گسترده با اسرار طبيعت و نوآورى هاى شگرف در جهت مهار كردن نيروهاى طبيعى و بهره گيرى از آن هاست كه انسان عصر ما به اوج رفاه مادى رسيده و عرصۀ زمين را براى خود به صورت كاخى بس مجهز و مجلل درآورده است، بدان اميد كه آسوده و شادكام و خوشبخت در آن زندگى كند و به سعادتى كه همواره آرزوى آن را
صفحه: 17
در سر مى پروراند برسد.
جانورانى حريص
آن چه تا اين جا گفتيم يك روى سكه بود، اما اين سكه يك روى ديگر هم دارد. تمدن مادى امروز همواره با گره گشايى هايى بس ارزنده كه از زندگى بشر كرده و توانايى هاى خيره كننده كه در مقابله با طبيعت به او داده، در زمينۀ افزون خواهى مادى آن قدر فلسفه بافته، شعر و ترانه يا سرود مقدس خوانده و سر و صدا و غوغا راه انداخته كه انسان عصر ما را به صورت جانورى حريص درآورده است كه شب و روزش در غم توليد و مصرف و افزايش آن مى گذرد و به چيزى جز آن نمى انديشد.
مادى گرى و اقتصادزدگى چنان در انسان عصر ما ريشه دوانده كه او را به صورت يك ماشين توليد و مصرف درآورده، يا در حد قوت لايموت يا در طريق دست يابى به زندگى مجهز و لوكس و وسايل تفننى هر چه لوكس تر، و اين وضع چنان همه گير است كه زندگى بيشتر انسان هاى زمان ما، از هر نوع محتواى ارزندۀ ديگر تقريباً خالى شده است.
انسانى كه يك روز كرامت خود را در آزادى و آزادگى مى يافت و در اين راه جان فدا مى كرد، اينك غلام حلقه بگوش توليد و مصرف شده و همۀ آزادمنشى هاى خود را به پاى اين بت زمان قربانى كرده است.
هر قدر پيشرفت تمدن مادى بيشتر شده، نيازمندى هاى مصرفى انسان نيز رو به فزونى گذارده و راه هاى تأمين اين نيازمندى ها، پيچيده تر شده تا آنجا كه بسيارى از مردم، سلامت جسمى و اخلاقى خود را هم در اين راه فدا مى كنند.
در جامعۀ ماده گراى امروز همۀ ارزش هاى عالى انسان به تدريج كنار نهاده شده يا مى شود و همه چيز، حتى ارزش هاى اخلاقى، تنها در حدود ملاحظات مادى اعتبار و ارزش پيدا كرده است.
در بيشتر نقاط دنيا زيربناى واقعى تعليم و تربيت همين ملاك هاى مادى و اقتصادى، و جهت اصلى برنامه هاى تربيتى و تعليماتى ساختن انسان هايى شده است كه بازده اقتصادى بيشترى براى جيب ديگران يا احياناً جيب خود داشته باشند. «همه چيز در خدمت اقتصاد و لذائذ مادى وابسته به آن» شعارى است تقريباً حاكم بر انديشۀ همگان، از مردم عادى گرفته تا به اصطلاح «برجستگان و نخبگان»، دارندگان تخصص هاى عالى علمى و فنى،
صفحه: 18
سياستمداران، نويسندگان، انديشمندان و هنرمندان. و كار بدانجا كشيده كه حتى بسيارى از دست اندركاران مسائل عالى معنوى هم از تأثير جاذبه هاى مادى و اقتصادى مصون نمانده اند و تبليغ و نويسندگى دينى پررونق در برابر پاداش مالى و مادى بيشتر مبادله مى شود. اين وضع لازمۀ طبيعى فلسفه هاى گوناگون مادى رايج در زمان ماست.
وقتى دائماً به انسان تلقين كنند كه او يك حيوان اقتصادى بيش نيست، وقتى با تبليغ شبانه روزى غناى اقتصادى و افزايش امكانات گوناگون مادى را تنها معيار خوشبختى و تنها نشانۀ پيشرفت يك ملت يا گروه يا طبقه قلمداد كنند، وقتى شب و روز، بيخ گوش ها و در برابر چشم ها همواره از كيمياى پول، معجزۀ پول، مشكل گشايى پول و خروارها پول صحبت كنند كه از راه شانس يا از طريق غارت مستقيم و غيرمستقيم هم نوعان بدست آيد و در راه ارضاى مبتذل ترين خواسته هاى حيوانى صرف شود، خودبه خود انسان ها، يا بهتر بگوييم، انسان نماهاى عصر ما به «جانوران حريصى» تبديل مى شوند كه شب و روز بى امان و از هر راه شده، در پى پول درآوردن براى مصرف كردن در راه لذت جويى هاى مادى هر چه بيشتر باشند، غلامان حلقه به گوش توليد و مصرف شوند، زندگى آن ها از هر نوع محتواى عالى و ارزندۀ ديگر كه برازندۀ انسان و انسانيت است خالى شود و يكسره به پوچى و ابتذال گرايد.
در جستجوى فلسفۀ زندگى و هدف آن
آن چه مايۀ اميد و خوشوقتى فراوان است، اين كه از گوشه و كنار همين دنياى مصرفى آواهاى تازه اى هم برخاسته است، آواهاى نويدبخشى كه مى تواند سپيده دم رهايى و آزادى از بردگى توليد و مصرف براى انسان هاى به بند كشيده شدۀ عصر ما باشد، و آن چه بيشتر مايۀ خوشحالى و اميد است، اين كه اين آوا با جوانان و نوخاستگان بيشتر پيوند دارد تا با ميانسالان يا سالخوردگان.
مدتى است زبان و قلم و واكنش هاى عملى جوانان سراسر دنيا اين آوا را سر داده كه: ما در درون اين كاخ مجهز و مرفه و مجلل كه براى زندگى آراسته شده، زندگى را بى معنى، پوچ و مبتذل مى يابيم.
به ما بگوييد، در اين قصر مجلل آدم هاى خوشبخت كجا هستند؟
آيا اين كشتى پرباروبنه و آكنده از توشۀ سفر به سوى كدام كرانۀ امن و آرام مى خرامد؟
صفحه: 19
آيا اين تمدن باشكوه تا چه حد به خود انسان به ديدۀ ارزش و اعتبار مى نگرد؟
آيا به راستى اين همه سازوبرگ رنگارنگ زندگى در خدمت انسان قرار دارد، يا اين ما انسان ها هستيم كه مغز و انديشه و دستمان يكسره در خدمت سازوبرگ آفرينى به كار گرفته شده است؟
آيا اين تمدن پرشكوه به همان اندازه كه فاصلۀ شهرها، قاره ها و كرات را كوتاه و جهان بزرگ را به يك محله يا خانه تبديل كرده، انسان هاى ساكن اين خانه را هم به راستى به يكديگر نزديك و دل هايشان را نسبت به هم مهربان ساخته يا مكان ها به هم نزديك تر و دل ها از هم دورتر شده، يا بدتر از اين، آدم ها صرفاً و يكپارچه مغز و دست شده، مغز و دستى در خدمت شكم و غريزۀ جنسى و جاه طلبى هاى رنگارنگ و خواسته هايى چونان اين ها، و ديگر برايشان دلى نمانده كه از دل هاى ديگر دور باشد يا نزديك؟
درست است كه اين آواها غالباً از مردمى به گوش مى خورد كه در سرزمين هاى به رفاه اقتصادى رسيده زندگى مى كنند، مردمى كه غم نان شب و نيازهاى اوليۀ زندگى همۀ وجودشان را فرا نگرفته است.
درست است كه هنوز توده هاى محروم و انسان هاى به فقر كشيده شدۀ بيشتر نقاط جهان نه خودشان، نه زن و فرزند و خويشاوند و همسايه و هم زنجيران ديگرشان، حتى يك بار هم مزۀ سيرى را نمى چشند و ناچار بيش از هر چيز به تقلاى آرام يا خونينى مى انديشند كه بتواند در درجۀ اول به فقر مادى و اقتصادى آنان پايان دهد.
ولى آينده نگرى صحيح ايجاب مى كند كه تلاش همين مردم محروم هم در بسترى و به سويى هدايت شود كه به چنين سرنوشتى دچار نشوند.
آن چه مسلم است اين است كه انسان هاى به هوش آمده و از افسون رفاه مادى و اقتصادى رهيدۀ هر دو اردوگاه بزرگ كنونى جهان، آشكارا مى بينند كه:
هر چند بشر قرن هاست كوشيده تا سازوبرگ هر چه بهترى براى بهتر زيستن خود فراهم كند، ولى اينك در بزرگ ترين و پرشكوه ترين معبدهاى صنعت و ابزار، در دو اردوگاه بزرگ شرق و غرب، آدميان را بى رحمانه در پاى بت بزرگ ابزار و صنعت قربانى مى كنند و در هيچ يك از اين دو اردوگاه از كرامت واقعى انسان و آزادى و آزادگى و انتخاب گرى واقعى او جز الفاظ و شعارهاى توخالى و بى محتوا، چيزى باقى نمانده است، بلكه در هر دو نظام، همۀ اين كرامت ها را از انسان گرفته اند، به اين بهانه كه گردش سريع
صفحه: 20
چرخ هاى صنعت و اقتصاد پيچيدۀ طراز نوين در عصر ما چنين اقتضا مى كند.
به هرحال، انسان عصر ما ديگر نمى تواند به همين قانع باشد كه به كمك علم و صنعت به او ياد دهيم، «چگونه زندگى كند». بلكه با اصرار فراوان مى خواهد بداند، «براى چه زندگى كند.» به عكس آن چه بدبينان مى انگارند، اين «به خود آمدن» و آواهايى كه از آن برمى خيزد و به صورت زمزمه يا فرياد به گوش مى خورد، مى تواند طليعۀ «خودآگاهى» خوش يمن و پربركتى براى بشريت باشد و به «خود انگيختگى» پرثمرى انجامد و «تولدى تازه» براى جامعۀ انسانى به همراه داشته باشد و بشر را بر آن دارد كه ديگر فريب نخورد و «تكامل ابزارى» را به جاى «تكامل انسانى» اشتباه نگيرد و با شناختى ژرف تر هدف واقعى و انسانى «حركت تكاملى» خويش را باز شناسد و با عزمى استوار، به جنبشى خوش فرجام در جهت سعادت واقعى و انسانى خويش تحقق بخشد.
قرآن در اين زمينه چه مى گويد؟
قرآن بر اين اصل تكيه دارد كه زندگى با همۀ زرق و برق و شكوه و زيبايى و عيش و نوشش در صورتى كه از هدفى درخور انسان و از ايمان و معنويت خالى باشد، پوچ و بى محتواست و انسانِ دلبسته به آن زيان كار، و تلاش هايش بيهوده و بى حاصل:
«آگاه باشيد زندگى دنيا بازيچه و سرگرمى است، و خودآرايى و فخرفروشى و افزون طلبى در ثروت و فرزندان، اين چنين زندگى خشك و بى محتوا همانند بارانى است كه ببارد و گياه فراوانى بروياند، بدان گونه كه كشاورزان حيرت زده شوند، اما به زودى اين صحراى سرسبز، پژمرده و زرد شود و به مشتى خس و خاشاك تبديل گردد.»[۱]
در جاى ديگر ابتدا از خدا ياد مى كند كه نور آسمان ها و زمين و روح و حقيقت و معنى جهان است و رهگشا و جهت دهنده و هدف كل عالم مى باشد.
صفحه: 21
و سپس از مردمى ارزنده و بلندپايه كه سوداگرى ها و تلاش معاش از ياد خدا و هدف اساسى زندگى بازشان نمى دارد و در نتيجه به بهترين بازده عمل و تلاش خويش دست مى يابند، ياد مى كند كه تلاش هايشان همواره بارور مى شود و فضل و كمال مى زايد. سپس دربارۀ تقلاهاى مردم بى هدف و از خدا بى خبر چنين مى گويد:
«تلاش انسان هاى بى خدا همچون سرابى است در بيابانى صاف كه انسان لب تشنه آن را آب مى پندارد اما همين كه پيش مى رود چيزى نمى بيند و تنها خدا را مى يابد كه تمام و كمال به حسابش مى رسد، آرى خدا زود به حساب مى رسد. يا چون ظلماتى در دريايى ژرف كه امواج متراكم آن را پوشيده و بر فراز آن ابرى تيره برآمده، همه جا تاريك، تاريكى بالاى تاريكى، بدون امكان ديد، حتى اگر دست خويش از گريبان برآورد، آن را نتواند ديد. آرى كسى كه خدا بر راهش پرتويى نيفكند هيچ پرتو روشنگرى فرا راه خويش ندارد.»[۲]
قرآن در اين آيات همان حقيقتى را بيان مى كند كه اينك پس از پيشرفت هاى عظيم علمى و صنعتى و گسترش ابعاد زندگى مادى بشر، بسى آشكارتر گرديده است:
زندگى صرفاً مادى همچون سراب، تلاش انسان حريص و آزمند بر باد، جهت زندگى و هدف و معنى آن ناپيدا، همه جا تاريك و انسان ها در گردابى از سرگردانى و پوچى و سردرگمى غوطه ور و بالاخره اين سؤال همچنان باقى كه: «زندگى چه معنى دارد؟ هدف چيست؟»
قرآن راز اين حيرت و بيهودگى را رخت بر بستن «ايمان» از متن زندگى انسان مى داند كه سبب مى شود تلاش ها سراسر مادى شود و آدمى در دور «توليد براى مصرف و مصرف براى توليد» افتد و بس. ممكن است اين چنين مردمى در هدف هاى مادى خود تا سر حد اعلى پيش روند اما در وراى اين خواست ها و در اوج تكامل ابزارى خود چيزى كه واقعاً درخور انسان باشد نيابند و سقوط كنند:
صفحه: 22
«هركس تنها زندگى دنيا و تجمل و زيور آن را بجويد، آنان را كم وبيش بدين آرزوها خواهيم رساند و در اين حوزۀ زندگى به بازده كار خود بدون هيچ كمبودى خواهند رسيد، اما براى اين مردم در پايان جز آتش رنج و حسرت چيزى نيست، سرانجام كاخ عظيمى كه ساخته اند فرو مى ريزد و همۀ اعمال شان برباد مى رود.»[۳]
صفحه: 23
صفحه: 24