حدیث کساء: تفاوت میان نسخهها
صفحهای تازه حاوی «33 == صوت حدیث کساء == بب == متن حدیث کساء == بسم الله الرحمن الرحیم{{ترجمه|به نام خداوند بخشنده مهربان}}عَنْ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ عَلَیْهَا السَّلامُ بِنْتِ رَسُولِ اللّهِ صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ{{ترجمه|از فاطمه زهرا سلام اللّه علیها دخت...» ایجاد کرد |
برچسب: ویرایش مبدأ ۲۰۱۷ |
||
(۱۰ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
[[پرونده:حدیث کساء.png|قاب]] | |||
==اسناد حدیث کساء== | |||
حدیث کساء مستفیض، بلکه متواتر دانسته شده است. طبری در کتاب دلائل الامامة میگوید: مسلمانان اتفاق نظر دارند، همزمان با نزول آیه تطهیر، پیامبر(ص)؛ امام علی(ع)، فاطمه(س)، امام حسن(ع) و امام حسین(ع) را فراخواند و با کساء آنان را پوشاند و چنین دعا کرد «اللهم هؤلاء أهلی فأذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهیرا» خدایا اینان اهل بیت من هستند، از آنها پلیدی را دور کن و آنها را پاک گردان. | |||
===منابع شیعه=== | |||
این روایت در کتابهای تفسیریِ شیعه از جمله تفسیر قمی، تفسیر فرات کوفی، مجمع البیان و البرهان فی تفسیر القرآن و نیز منابع حدیثی همچون اصول کافی، و امالی شیخ طوسی نقل شده است. | |||
===منابع اهل سنت=== | |||
حدیث کساء در منابع حدیثی اهل سنت همچون صحیح مسلم، مسند احمد بن حنبل و اسد الغابة اثر ابن اثیر و نیز منابع تفسیری آنها مانند جامع البیان اثر محمد بن جریر طبری، تفسیر القرآن العظیم اثر ابن ابیحاتم رازی، الکشاف اثر زمخشری، التفسیر الکبیر اثر فخر رازی و الجامع لاَحکام القرآن اثر قرطبی، تفسیر القرآن العظیم اثر ابن کثیر و الدرالمنثور سیوطی نقل شده است. ابن تیمیه در منهاج السنة و ابن حجر در الصواعق المحرقه سند این حدیث را صحیح شمردهاند. | |||
در صحیح مسلم، حدیث کساء از عایشه چنین نقل شده است: | |||
روزی رسول خدا بیرون آمد و عبایی نقشدار که از موی سیاه بافته شده بود، بر دوش داشت. ابتدا حسن(ع) آمد، او را زیر عبا جای داد؛ پس از او حسین(ع) آمد، او را هم به زیر عبا جای داد، سپس فاطمه آمد و در زیر عبا قرار گرفت، بعد علی(ع) آمد و او را هم همراه دیگران زیر عبا جای داد و فرمود: | |||
'''«إنّما یریدُ الله لِیذْهِبَ عَنْکُم الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَ یطَهِّرَکُم تَطْهِیراً»''' | |||
== صوت حدیث کساء == | == صوت حدیث کساء == | ||
<div style="float: left; margin-left: 1em; margin-right: 1em;"> | |||
{| class="wikitable" | |||
! حاج مهدی سلحشور | |||
|- | |||
| {{#tag: html|<audio src="https://static.ahlolbait.com/files/ahlolbait/old/12/download/hathis-kasa-salahshor_0.mp3" type="audio/mpeg" controls></audio>}} | |||
|} | |||
</div> | |||
<div style="clear: both;"></div> <!-- این خط متن را زیر جدول منتقل میکند --> | |||
== متن حدیث کساء == | == متن حدیث کساء == | ||
بسم الله الرحمن الرحیم{{ترجمه|به نام خداوند بخشنده مهربان}}عَنْ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ عَلَیْهَا السَّلامُ بِنْتِ رَسُولِ اللّهِ صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ{{ترجمه|از فاطمه زهرا سلام اللّه علیها دختر رسول خدا صلى اللّه علیه و آله،}}قالَ سَمِعْتُ فاطِمَةَ اَنَّها قالَتْ دَخَلَ عَلَىَّ اَبى رَسُولُ اللَّهِ فى بَعْضِ الاَیّامِ{{ترجمه|[جابر] گوید شنیدم از فاطمه زهرا كه فرمود: وارد شد بر من پدرم رسول خدا در یکى از روزها}}فَقالَ السَّلامُ عَلَیْكِ یا فاطِمَةُ فَقُلْتُ عَلَیْكَ السَّلامُ{{ترجمه|و فرمود: سلام بر تو اى فاطمه در پاسخش گفتم: بر تو باد سلام}}قالَ: اِنّى اَجِدُ فى بَدَنى ضُعْفاً فَقُلْتُ لَهُ اُعیذُكَ بِاللَّهِ یا اَبَتاهُ مِنَ الضُّعْفِ{{ترجمه|فرمود: من در بدنم سستى و ضعفى درك مى كنم، گفتم: پناه مى دهم تو را به خدا اى پدرجان از سستى و ضعف}}فَقَالَ یا فاطِمَةُ إیتینى بِالْكِساءِ الْیَمانى فَغَطّینى بِهِ، فَاَتَیْتُهُ بِالْكِساءِ الْیَمانى فَغَطَّیْتُهُ بِهِ{{ترجمه|فرمود: اى فاطمه بیاور برایم كساء یمانى را و مرا بدان بپوشان من كساء یمانى را برایش آوردم و او را بدان پوشاندم}}وَصِرْتُ اَنْظُرُ اِلَیْهِ وَاِذا وَجْهُهُ یَتَلَالَؤُ كَاَنَّهُ الْبَدْرُ فى لَیْلَةِ تَمامِهِ وَكَمالِهِ{{ترجمه|و هم چنان بدو مى نگریستم و در آن حال چهره اش مى درخشید همانند ماه شب چهارده}}فَما كانَتْ اِلّا ساعَةً وَاِذا بِوَلَدِىَ الْحَسَنِ قَدْ اَقْبَلَ وَقالَ السَّلامُ عَلَیْكِ یا اُمّاهُ{{ترجمه|پس ساعتى نگذشت كه دیدم فرزندم حسن وارد شد و گفت سلام بر تو اى مادر}}فَقُلْتُ وَعَلَیْكَ السَّلامُ یا قُرَّةَ عَیْنى وَثَمَرَةَ فُؤادى{{ترجمه|گفتم: بر تو باد سلام اى نور دیده ام و میوه دلم گفت: مادرجان}}فَقالَ یا اُمّاهُ اِنّى اَشَمُّ عِنْدَكِ رائِحَةً طَیِّبَةً كَاَنَّها رائِحَةُ جَدّى رَسُولِ اللّهِ{ | {{متن عربی|بسم الله الرحمن الرحیم}} | ||
{{ترجمه|به نام خداوند بخشنده مهربان}} | |||
{{ترجمه|گفتم: آرى این او است كه با دو فرزندت در زیر كساء هستند}}فَاَقْبَلَ عَلِىُّ نَحْوَ الْكِساءِ وَقالَ السَّلامُ عَلَیْكَ یا رَسُولَ اللّهِ{{ترجمه|پس على نیز بطرف كساء رفت و گفت سلام بر تو اى رسول خدا}}اَتَاْذَنُ لى اَنْ اَكُونَ مَعَكُمْ تَحْتَ الْكِساءِ{{ترجمه|آیا اذن مى دهى كه من نیز با شما در زیر كساء باشم؟}}قالَ لَهُ وَعَلَیْكَ السَّلامُ یا اَخى یا وَصِیّى وَخَلیفَتى وَصاحِبَ لِوائى{{ترجمه|رسول خدا به او فرمود: و بر تو باد سلام اى برادر من و اى وصى و خلیفه و پرچمدار}}قَدْ اَذِنْتُ لَكَ، فَدَخَلَ عَلِىٌّ تَحْتَ الْكِساءِ{{ترجمه|من به تو اذن دادم، پس على نیز وارد در زیر كساء شد}}ثُمَّ اَتَیْتُ نَحْوَ الْكِساءِ وَقُلْتُ اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا اَبَتاهُ یا رَسُولَ اللّهِ{{ترجمه|در این هنگام من نیز بطرف كساء رفتم و عرض كردم سلام بر تو اى پدرجان اى رسول خدا}}اَتَاْذَنُ لى اَن اَكُونَ مَعَكُمْ تَحْتَ الْكِساءِ{{ترجمه|آیا به من هم اذن مى دهى كه با شما در زیر كساء باشم؟}} | {{متن عربی|عَنْ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ عَلَیْهَا السَّلامُ بِنْتِ رَسُولِ اللّهِ صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ}} | ||
{{ترجمه|از فاطمه زهرا سلام اللّه علیها دختر رسول خدا صلى اللّه علیه و آله،}} | |||
{{متن عربی|قالَ سَمِعْتُ فاطِمَةَ اَنَّها قالَتْ دَخَلَ عَلَىَّ اَبى رَسُولُ اللَّهِ فى بَعْضِ الاَیّامِ}} | |||
{{ترجمه|[جابر] گوید شنیدم از فاطمه زهرا كه فرمود: وارد شد بر من پدرم رسول خدا در یکى از روزها}} | |||
{{متن عربی|فَقالَ السَّلامُ عَلَیْكِ یا فاطِمَةُ فَقُلْتُ عَلَیْكَ السَّلامُ}} | |||
{{ترجمه|و فرمود: سلام بر تو اى فاطمه در پاسخش گفتم: بر تو باد سلام}} | |||
{{متن عربی|قالَ: اِنّى اَجِدُ فى بَدَنى ضُعْفاً فَقُلْتُ لَهُ اُعیذُكَ بِاللَّهِ یا اَبَتاهُ مِنَ الضُّعْفِ}} | |||
{{ترجمه|فرمود: من در بدنم سستى و ضعفى درك مى كنم، گفتم: پناه مى دهم تو را به خدا اى پدرجان از سستى و ضعف}} | |||
{{متن عربی|فَقَالَ یا فاطِمَةُ إیتینى بِالْكِساءِ الْیَمانى فَغَطّینى بِهِ، فَاَتَیْتُهُ بِالْكِساءِ الْیَمانى فَغَطَّیْتُهُ بِهِ}} | |||
{{ترجمه|فرمود: اى فاطمه بیاور برایم كساء یمانى را و مرا بدان بپوشان من كساء یمانى را برایش آوردم و او را بدان پوشاندم}} | |||
{{متن عربی|وَصِرْتُ اَنْظُرُ اِلَیْهِ وَاِذا وَجْهُهُ یَتَلَالَؤُ كَاَنَّهُ الْبَدْرُ فى لَیْلَةِ تَمامِهِ وَكَمالِهِ}} | |||
{{ترجمه|و هم چنان بدو مى نگریستم و در آن حال چهره اش مى درخشید همانند ماه شب چهارده}} | |||
{{متن عربی|فَما كانَتْ اِلّا ساعَةً وَاِذا بِوَلَدِىَ الْحَسَنِ قَدْ اَقْبَلَ وَقالَ السَّلامُ عَلَیْكِ یا اُمّاهُ}} | |||
{{ترجمه|پس ساعتى نگذشت كه دیدم فرزندم حسن وارد شد و گفت سلام بر تو اى مادر}} | |||
{{متن عربی|فَقُلْتُ وَعَلَیْكَ السَّلامُ یا قُرَّةَ عَیْنى وَثَمَرَةَ فُؤادى}} | |||
{{ترجمه|گفتم: بر تو باد سلام اى نور دیده ام و میوه دلم گفت: مادرجان}} | |||
{{متن عربی|فَقالَ یا اُمّاهُ اِنّى اَشَمُّ عِنْدَكِ رائِحَةً طَیِّبَةً كَاَنَّها رائِحَةُ جَدّى رَسُولِ اللّهِ}} | |||
{{ترجمه|من در نزد تو بوى خوشى استشمام مى كنم گویا بوى جدم رسول خدا است}} | |||
{{متن عربی|فَقُلْتُ نَعَمْ اِنَّ جَدَّكَ تَحْتَ الْكِساءِ فَاَقْبَلَ الْحَسَنُ نَحْوَ الْكِساءِ}} | |||
{{ترجمه|گفتم: آرى همانا جد تو در زیر كساء است پس حسن بطرف كساء رفت}} | |||
{{متن عربی|وَقالَ السَّلامُ عَلَیْكَ یا جَدّاهُ یا رَسُولَ اللّهِ}} | |||
{{ترجمه|و گفت: سلام بر تو اى جد بزرگوار اى رسول خدا}} | |||
{{متن عربی|اَتَاْذَنُ لى اَنْ اَدْخُلَ مَعَكَ تَحْتَ الْكِساءِ}} | |||
{{ترجمه|آیا به من اذن مى دهى كه وارد شوم با تو در زیر كساء؟}} | |||
{{متن عربی|فَقالَ وَعَلَیْكَ السَّلامُ یا وَلَدى وَیا صاحِبَ حَوْضى}} | |||
{{ترجمه|فرمود: بر تو باد سلام اى فرزندم و اى صاحب حوض من}} | |||
{{متن عربی|قَدْ اَذِنْتُ لَكَ فَدَخَلَ مَعَهُ تَحْتَ الْكِساءِ}} | |||
{{ترجمه|اذنت دادم، پس حسن با آن جناب بزیر كساء رفت}} | |||
{{متن عربی|فَما كانَتْ اِلاّ ساعَةً وَاِذا بِوَلَدِىَ الْحُسَیْنِ قَدْ اَقْبَلَ وَقالَ السَّلامُ عَلَیْكِ یا اُمّاهُ}} | |||
{{ترجمه|ساعتى نگذشت كه فرزندم حسین وارد شد و گفت: سلام بر تو اى مادر}} | |||
{{متن عربی|فَقُلْتُ وَعَلَیْكَ السَّلامُ یا وَلَدى وَیا قُرَّةَ عَیْنى وَثَمَرَةَ فُؤادى}} | |||
{{ترجمه|گفتم: بر تو باد سلام اى فرزند من و اى نور دیده ام و میوه دلم}} | |||
{{متن عربی|فَقالَ لى یا اُمّاهُ اِنّى اَشَمُّ عِنْدَكِ رائِحَةً طَیِّبَةً كَاَنَّها رائِحَةُ جَدّى رَسُولِ اللّهِ صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ}} | |||
{{ترجمه|فرمود: مادر جان من در نزد تو بوى خوشى استشمام مى كنم گویا بوى جدم رسول خدا [ص] است}} | |||
{{متن عربی|فَقُلْتُ نَعَمْ اِنَّ جَدَّكَ وَاَخاكَ تَحْتَ الْكِساءِ}} | |||
{{ترجمه|گفتم آرى همانا جد تو و برادرت در زیر كساء هستند}} | |||
{{متن عربی|فَدَنَى الْحُسَیْنُ نَحْوَ الْكِساءِ وَقالَ السَّلامُ عَلَیْكَ یا جَدّاهُ اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا مَنِ اخْتارَهُ اللَّهُ}} | |||
{{ترجمه|حسین نزدیك كساء رفته گفت: سلام بر تو اى جد بزرگوار، سلام بر تو اى كسى كه خدا او را برگزید}} | |||
{{متن عربی|اَتَاْذَنُ لى اَنْ اَكُونَ مَعَكُما تَحْتَ الْكِساءِ}} | |||
{{ترجمه|آیا به من اذن مى دهى كه داخل شوم با شما در زیر كساء}} | |||
{{متن عربی|فَقالَ وَعَلَیْكَ السَّلامُ یا وَلَدى وَیا شافِعَ اُمَّتى}} | |||
{{ترجمه|فرمود: و بر تو باد سلام اى فرزندم و اى شفاعت كننده امتم}} | |||
{{متن عربی|قَدْ اَذِنْتُ لَكَ فَدَخَلَ مَعَهُما تَحْتَ الْكِساءِ}} | |||
{{ترجمه|به تو اذن دادم پس او نیز با آن دو در زیر كساء وارد شد}} | |||
{{متن عربی|فَاَقْبَلَ عِنْدَ ذلِكَ اَبُوالْحَسَنِ عَلِىُّ بْنُ اَبى طالِبٍ وَقالَ السَّلامُ عَلَیْكِ یا بِنْتَ رَسُولِ اللّهِ}} | |||
{{ترجمه|در این هنگام ابوالحسن على بن ابی طالب وارد شد و فرمود سلام بر تو اى دختر رسول خدا}} | |||
{{متن عربی|فَقُلْتُ وَعَلَیْكَ السَّلامُ یا اَبَا الْحَسَنِ وَ یا اَمیرَالْمُؤْمِنینَ}} | |||
{{ترجمه|گفتم: و بر تو باد سلام اى ابا الحسن و اى امیر مؤمنان}} | |||
{{متن عربی|فَقالَ یا فاطِمَةُ اِنّى اَشَمُّ عِنْدَكِ رائِحَةً طَیِّبَةً كَاَنَّها رائِحَةُ اَخى وَابْنِ عَمّى رَسُولِ اللّهِ}} | |||
{{ترجمه|فرمود: اى فاطمه من بوى خوشى نزد تو استشمام مى كنم گویا بوى برادرم و پسر عمویم رسول خدا است}} | |||
{{متن عربی|فَقُلْتُ نَعَمْ ها هُوَ مَعَ وَلَدَیْكَ تَحْتَ الْكِساءِ}} | |||
{{ترجمه|گفتم: آرى این او است كه با دو فرزندت در زیر كساء هستند}} | |||
{{متن عربی|فَاَقْبَلَ عَلِىُّ نَحْوَ الْكِساءِ وَقالَ السَّلامُ عَلَیْكَ یا رَسُولَ اللّهِ}} | |||
{{ترجمه|پس على نیز بطرف كساء رفت و گفت سلام بر تو اى رسول خدا}} | |||
{{متن عربی|اَتَاْذَنُ لى اَنْ اَكُونَ مَعَكُمْ تَحْتَ الْكِساءِ}} | |||
{{ترجمه|آیا اذن مى دهى كه من نیز با شما در زیر كساء باشم؟}} | |||
{{متن عربی|قالَ لَهُ وَعَلَیْكَ السَّلامُ یا اَخى یا وَصِیّى وَخَلیفَتى وَصاحِبَ لِوائى}} | |||
{{ترجمه|رسول خدا به او فرمود: و بر تو باد سلام اى برادر من و اى وصى و خلیفه و پرچمدار}} | |||
{{متن عربی|قَدْ اَذِنْتُ لَكَ، فَدَخَلَ عَلِىٌّ تَحْتَ الْكِساءِ}} | |||
{{ترجمه|من به تو اذن دادم، پس على نیز وارد در زیر كساء شد}} | |||
{{متن عربی|ثُمَّ اَتَیْتُ نَحْوَ الْكِساءِ وَقُلْتُ اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا اَبَتاهُ یا رَسُولَ اللّهِ}} | |||
{{ترجمه|در این هنگام من نیز بطرف كساء رفتم و عرض كردم سلام بر تو اى پدرجان اى رسول خدا}} | |||
{{متن عربی|اَتَاْذَنُ لى اَن اَكُونَ مَعَكُمْ تَحْتَ الْكِساءِ}} | |||
{{ترجمه|آیا به من هم اذن مى دهى كه با شما در زیر كساء باشم؟}} | |||
{{متن عربی|قالَ وَعَلَیْكِ السَّلامُ یا بِنْتى وَیا بَضْعَتى قَدْ اَذِنْتُ لَكِ فَدَخَلْتُ تَحْتَ الْكِساءِ}} | |||
{{ترجمه|فرمود: و بر تو باد سلام اى دخترم و اى پاره تنم به تو هم اذن دادم، پس من نیز به زیر كساء رفتم}} | |||
{{متن عربی|فَلَمَّا اكْتَمَلْنا جَمیعاً تَحْتَ الْكِساءِ اَخَذَ اَبى رَسُولُ اللّهِ بِطَرَفَىِ الْكِساءِ}} | |||
{{ترجمه|و چون همگى در زیر كساء جمع شدیم پدرم رسول خدا دو طرف كساء را گرفت}} | |||
{{متن عربی|وَ اَوْمَئَ بِیَدِهِ الْیُمْنى اِلَى السَّماءِ وَقالَ}} | |||
{{ترجمه|و با دست راست بسوى آسمان اشاره كرد و فرمود:}} | |||
{{متن عربی|اَللّهُمَّ اِنَّ هؤُلاءِ اَهْلُ بَیْتى وَخَاصَّتى وَحَامَّتى لَحْمُهُمْ لَحْمى وَ دَمُهُمْ دَمى}} | |||
{{ترجمه|خدایا اینانند خاندان من و خواص و نزدیكانم گوشتشان گوشت من و خونشان خون من است}} | |||
{{متن عربی|یُؤْلِمُنى ما یُؤْلِمُهُمْ وَیَحْزُنُنى ما یَحْزُنُهُمْ}} | |||
{{ترجمه|مى آزارد مرا هرچه ایشان را بیازارد و به اندوه مى اندازد مرا هرچه ایشان را به اندوه در آورد}} | |||
{{متن عربی|اَنَا حَرْبٌ لِمَنْ حارَبَهُمْ وَسِلْمٌ لِمَنْ سالَمَهُمْ}} | |||
{{ترجمه|من در جنگم با هر كه با ایشان بجنگد و در صلحم با هر كه با ایشان درصلح است}} | |||
{{متن عربی|وَعَدُوٌّ لِمَنْ عاداهُمْ وَمُحِبٌّ لِمَنْ اَحَبَّهُمْ}} | |||
{{ترجمه|و دشمنم با هركس كه با ایشان دشمنى كند و دوستم با هر كس كه ایشان را دوست دارد}} | |||
{{متن عربی|اِنَّهُمْ مِنّى وَأنَا مِنْهُمْ فَاجْعَلْ صَلَواتِكَ وَبَرَکاتِكَ وَرَحْمَتَكَ وَغُفْرانَكَ وَرِضْوانَكَ عَلَىَّ وَعَلَیْهِمْ}} | |||
{{ترجمه|اینان از منند و من از ایشانم پس بفرست درودهاى خود و بركتهایت و مهرت و آمرزشت و خوشنودیت را بر من و بر ایشان}} | |||
{{متن عربی|وَاَذْهِبْ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَطَهِّرْهُمْ تَطْهیراً}} | |||
{{ترجمه|و دور كن از ایشان پلیدى را و پاكیزه شان كن بخوبى}} | |||
{{متن عربی|فَقالَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ یا مَلائِكَتى وَ یا سُكّانَ سَماواتى}} | |||
{{ترجمه|پس خداى عزوجل فرمود: اى فرشتگان من و اى ساكنان آسمانهایم}} | |||
{{متن عربی|اِنّى ما خَلَقْتُ سَماءً مَبْنِیَّةً وَلا اَرْضاً مَدْحِیَّةً وَلا قَمَراً مُنیراً وَلا شَمْساً مُضِیئَةً}} | |||
{{ترجمه|براستى كه من نیافریدم آسمان بنا شده و نه زمین گسترده و نه ماه تابان و نه مهر درخشان}} | |||
{{متن عربی|وَلا فَلَكاً یَدُورُ وَلا بَحْراً یَجْرى وَلا فُلْكاً یَسْرى اِلاّ فى مَحَبَّةِ هؤُلاءِ الْخَمْسَةِ الَّذینَ هُمْ تَحْتَ الْكِساءِ}} | |||
{{ترجمه|و نه فلك چرخان و نه دریاى روان و نه كشتى در جریان را مگر بخاطر دوستى این پنج تن، اینان كه در زیر كسایند}} | |||
{{متن عربی|فَقالَ الاَمینُ جِبْرائیلُ یا رَبِّ وَمَنْ تَحْتَ الْكِساءِ}} | |||
{{ترجمه|پس جبرئیل امین عرض كرد: پروردگارا كیانند در زیر كساء؟}} | |||
{{متن عربی|فَقالَ عَزَّوَجَلَّ هُمْ اَهْلُ بَیْتِ النُّبُوَّةِ وَمَعْدِنُ الرِّسالَةِ، هُمْ فاطِمَةُ وَاَبُوها وَبَعْلُها وَبَنُوها}} | |||
{{ترجمه|خداى عزوجل فرمود: آنان خاندان نبوت و كان رسالتند. آنان فاطمه است و پدرش و شوهر و دو فرزندش}} | |||
{{متن عربی|فَقالَ جِبْرائیلُ یا رَبِّ اَتَاْذَنُ لى اَنْ اَهْبِطَ اِلَى الاَرْضِ لِاَكُونَ مَعَهُمْ سادِساً}} | |||
{{ترجمه|جبرئیل عرض كرد: پروردگارا آیا به من هم اذن مى دهى كه به زمین فرود آیم تا ششمین آنها باشم}} | |||
{{متن عربی|فَقالَ اللَّهُ نَعَمْ قَدْ اَذِنْتُ لَكَ فَهَبَطَ الأمینُ جِبْرائیلُ}} | |||
{{ترجمه|خدا فرمود: آرى به تو اذن دادم، پس جبرئیل امین به زمین آمد}} | |||
{{متن عربی|وَقالَ السَّلامُ عَلَیْكَ یا رَسُولَ اللَّهِ الْعَلِىُّ الأعْلى یُقْرِئُكَ السَّلامَ وَیَخُصُّكَ بِالتَّحِیَّةِ وَالاِكْرامِ}} | |||
{{ترجمه|و گفت: سلام بر تو اى رسول خدا، [پروردگار] علىّ اعلى سلامت مى رساند و تو را به تحیت و اكرام مخصوص داشته}} | |||
{{متن عربی|وَیَقُولُ لَكَ وَعِزَّتى وَجَلالى اِنّى ما خَلَقْتُ سَماءً مَبْنِیَّةً وَلا اَرْضاً مَدْحِیَّةً وَلا قَمَراً مُنیراً وَلا شَمْساً مُضیئَةً}} | |||
{{ترجمه|و مى فرماید: به عزت و جلالم سوگند كه من نیافریدم آسمان بنا شده و نه زمین گسترده و نه ماه تابان و نه مهر درخشان}} | |||
{{متن عربی|وَلا فَلَكاً یَدُورُ وَلا بَحْراً یَجْرى وَلا فُلْكاً یَسْرى اِلّا لِاَجْلِكُمْ وَمَحَبَّتِكُمْ}} | |||
{{ترجمه|و نه فلك چرخان و نه دریاى روان و نه كشتى در جریان را مگر براى خاطر شما و محبت و دوستى شما}} | |||
{{متن عربی|وَقَدْ اَذِنَ لى اَنْ اَدْخُلَ مَعَكُمْ فَهَلْ تَاْذَنُ لى یا رَسُولَ اللَّهِ}} | |||
{{ترجمه|و به من نیز اذن داده است كه با شما در زیر كساء باشم پس آیا تو هم اى رسول خدا اذنم مى دهى؟}} | |||
{{متن عربی|فَقالَ رَسُولُ اللَّهِ وَعَلَیْكَ السَّلامُ یا اَمینَ وَحْىِ اللَّهِ}} | |||
{{ترجمه|رسول خدا [ص] فرمود و بر تو باد سلام اى امین وحى خدا}} | |||
{{متن عربی|اِنَّهُ نَعَمْ قَدْ اَذِنْتُ لَكَ فَدَخَلَ جِبْرائیلُ مَعَنا تَحْتَ الْكِساءِ}} | |||
{{ترجمه|آرى به تو هم اذن دادم، پس جبرئیل با ما وارد در زیر كساء شد}} | |||
{{متن عربی|فَقالَ لِاَبى اِنَّ اللَّهَ قَدْ اَوْحى اِلَیْكُمْ یَقُولُ «اِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَكُمْ تَطْهیراً»}} | |||
{{ترجمه|و به پدرم گفت: همانا خداوند بسوى شما وحى كرده و مى فرماید: «حقیقت این است كه خدا مى خواهد پلیدى را از شما خاندان ببرد و پاكیزه كند شما را پاكیزگى كامل»}} | |||
{{متن عربی|فَقالَ عَلِىٌّ لِاَبى یا رَسُولَ اللَّهِ اَخْبِرْنى ما لِجُلُوسِنا هذا تَحْتَ الْكِساءِ مِنَ الْفَضْلِ عِنْدَ اللَّهِ}} | |||
{{ترجمه|على علیه السلام به پدرم گفت: اى رسول خدا به من بگو این جلوس [و نشستن] ما در زیر كساء چه فضیلتى [و چه شرافتى] نزد خدا دارد؟}} | |||
{{متن عربی|فَقالَ النَّبِىُّ وَالَّذى بَعَثَنى بِالْحَقِّ نَبِیّاً وَاصْطَفانى بِالرِّسالَةِ نَجِیّاً}} | |||
{{ترجمه|پیغمبر[ص] فرمود: سوگند بدان خدائى كه مرا به حق به پیامبرى برانگیخت و به رسالت و نجات دادن [خلق] برگزید}} | |||
{{متن عربی|ما ذُكِرَ خَبَرُنا هذا فى مَحْفِلٍ مِنْ مَحافِلِ اَهْلِ الاَرْضِ}} | |||
{{ترجمه|كه ذكر نشود این خبر [و سرگذشت] ما در انجمن و محفلى از محافل مردم زمین}} | |||
{{متن عربی|وَفیهِ جَمْعٌ مِنْ شَیعَتِنا وَمُحِبّینا اِلاّ وَنَزَلَتْ عَلَیْهِمُ الرَّحْمَةُ}} | |||
{{ترجمه|كه در آن گروهى از شیعیان و دوستان ما باشند جز آنكه نازل شود بر ایشان رحمت [حق]}} | |||
{{متن عربی|وَحَفَّتْ بِهِمُ الْمَلائِكَةُ وَاسْتَغْفَرَتْ لَهُمْ اِلى اَنْ یَتَفَرَّقُوا}} | |||
{{ترجمه|و فرا گیرند ایشان را فرشتگان و براى آنها آمرزش خواهند تا آنگاه كه از دور هم پراكنده شوند،}} | |||
{{متن عربی|فَقالَ عَلِىٌّ اِذاً وَاللَّهِ فُزْنا وَ فازَ شیعَتُنا وَرَبِّ الْكَعْبَةِ}} | |||
{{ترجمه|على [كه این فضیلت را شنید] فرمود: با این ترتیب به خدا سوگند ما رستگار شدیم و سوگند به پروردگار كعبه كه شیعیان ما نیز رستگار شدند}} | |||
{{متن عربی|فَقالَ النَّبِىُّ ثانِیاً یا عَلِىُّ وَالَّذى بَعَثَنى بِالْحَقِّ نَبِیّاً وَاصْطَفانى بِالرِّسالَةِ نَجِیّاً}} | |||
{{ترجمه|دوباره پیغمبر فرمود: اى على سوگند بدانكه مرا بحق به نبوت برانگیخت و به رسالت و نجات دادن [خلق] برگزید}} | |||
{{متن عربی|ما ذُكِرَ خَبَرُنا هذا فى مَحْفِلٍ مِنْ مَحافِلِ اَهْلِ الاَرْضِ}} | |||
{{ترجمه|ذكر نشود این خبر [و سرگذشت] ما در انجمن و محفلى از محافل مردم زمین}} | |||
{{متن عربی|وَفیهِ جَمْعٌ مِنْ شیعَتِنا وَمُحِبّینا وَفیهِمْ مَهْمُومٌ اِلّا وَفَرَّجَ اللَّهُ هَمَّهُ}} | |||
{{ترجمه|كه در آن گروهى از شیعیان و دوستان ما باشند و در میان آنها اندوهناكى باشد جز آنكه خدا اندوهش را برطرف كند}} | |||
{{متن عربی|وَلا مَغْمُومٌ اِلاّ وَكَشَفَ اللَّهُ غَمَّهُ وَلا طالِبُ حاجَةٍ اِلاّ وَقَضَى اللّهُ حاجَتَهُ}} | |||
{{ترجمه|و نه غمناكى جز آنكه خدا غمش را بگشاید و نه حاجتخواهى باشد جز آنكه خدا حاجتش را برآورد}} | |||
{{متن عربی|فَقالَ عَلِىٌّ اِذاً وَاللَّهِ فُزْنا وَسُعِدْنا وَكَذلِكَ شیعَتُنا فازُوا وَسُعِدُوا فِى الدُّنْیا وَالآخِرَةِ وَرَبِّ الْكَعْبَة.}} | |||
{{ترجمه|على گفت: بدین ترتیب به خدا سوگند ما كامیاب و سعادتمند شدیم و هم چنین سوگند به خدای کعبه که شیعیان ما نیز در دنیا و آخرت رستگار و سعادتمند شدند.}} | |||
[[رده:مفاتیح الجنان]] |
نسخهٔ کنونی تا ۲۵ مهٔ ۲۰۲۵، ساعت ۱۶:۲۷

اسناد حدیث کساء
حدیث کساء مستفیض، بلکه متواتر دانسته شده است. طبری در کتاب دلائل الامامة میگوید: مسلمانان اتفاق نظر دارند، همزمان با نزول آیه تطهیر، پیامبر(ص)؛ امام علی(ع)، فاطمه(س)، امام حسن(ع) و امام حسین(ع) را فراخواند و با کساء آنان را پوشاند و چنین دعا کرد «اللهم هؤلاء أهلی فأذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهیرا» خدایا اینان اهل بیت من هستند، از آنها پلیدی را دور کن و آنها را پاک گردان.
منابع شیعه
این روایت در کتابهای تفسیریِ شیعه از جمله تفسیر قمی، تفسیر فرات کوفی، مجمع البیان و البرهان فی تفسیر القرآن و نیز منابع حدیثی همچون اصول کافی، و امالی شیخ طوسی نقل شده است.
منابع اهل سنت
حدیث کساء در منابع حدیثی اهل سنت همچون صحیح مسلم، مسند احمد بن حنبل و اسد الغابة اثر ابن اثیر و نیز منابع تفسیری آنها مانند جامع البیان اثر محمد بن جریر طبری، تفسیر القرآن العظیم اثر ابن ابیحاتم رازی، الکشاف اثر زمخشری، التفسیر الکبیر اثر فخر رازی و الجامع لاَحکام القرآن اثر قرطبی، تفسیر القرآن العظیم اثر ابن کثیر و الدرالمنثور سیوطی نقل شده است. ابن تیمیه در منهاج السنة و ابن حجر در الصواعق المحرقه سند این حدیث را صحیح شمردهاند.
در صحیح مسلم، حدیث کساء از عایشه چنین نقل شده است:
روزی رسول خدا بیرون آمد و عبایی نقشدار که از موی سیاه بافته شده بود، بر دوش داشت. ابتدا حسن(ع) آمد، او را زیر عبا جای داد؛ پس از او حسین(ع) آمد، او را هم به زیر عبا جای داد، سپس فاطمه آمد و در زیر عبا قرار گرفت، بعد علی(ع) آمد و او را هم همراه دیگران زیر عبا جای داد و فرمود:
«إنّما یریدُ الله لِیذْهِبَ عَنْکُم الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَ یطَهِّرَکُم تَطْهِیراً»
صوت حدیث کساء
حاج مهدی سلحشور |
---|
متن حدیث کساء
بسم الله الرحمن الرحیم
به نام خداوند بخشنده مهربان
عَنْ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ عَلَیْهَا السَّلامُ بِنْتِ رَسُولِ اللّهِ صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ
از فاطمه زهرا سلام اللّه علیها دختر رسول خدا صلى اللّه علیه و آله،
قالَ سَمِعْتُ فاطِمَةَ اَنَّها قالَتْ دَخَلَ عَلَىَّ اَبى رَسُولُ اللَّهِ فى بَعْضِ الاَیّامِ
[جابر] گوید شنیدم از فاطمه زهرا كه فرمود: وارد شد بر من پدرم رسول خدا در یکى از روزها
فَقالَ السَّلامُ عَلَیْكِ یا فاطِمَةُ فَقُلْتُ عَلَیْكَ السَّلامُ
و فرمود: سلام بر تو اى فاطمه در پاسخش گفتم: بر تو باد سلام
قالَ: اِنّى اَجِدُ فى بَدَنى ضُعْفاً فَقُلْتُ لَهُ اُعیذُكَ بِاللَّهِ یا اَبَتاهُ مِنَ الضُّعْفِ
فرمود: من در بدنم سستى و ضعفى درك مى كنم، گفتم: پناه مى دهم تو را به خدا اى پدرجان از سستى و ضعف
فَقَالَ یا فاطِمَةُ إیتینى بِالْكِساءِ الْیَمانى فَغَطّینى بِهِ، فَاَتَیْتُهُ بِالْكِساءِ الْیَمانى فَغَطَّیْتُهُ بِهِ
فرمود: اى فاطمه بیاور برایم كساء یمانى را و مرا بدان بپوشان من كساء یمانى را برایش آوردم و او را بدان پوشاندم
وَصِرْتُ اَنْظُرُ اِلَیْهِ وَاِذا وَجْهُهُ یَتَلَالَؤُ كَاَنَّهُ الْبَدْرُ فى لَیْلَةِ تَمامِهِ وَكَمالِهِ
و هم چنان بدو مى نگریستم و در آن حال چهره اش مى درخشید همانند ماه شب چهارده
فَما كانَتْ اِلّا ساعَةً وَاِذا بِوَلَدِىَ الْحَسَنِ قَدْ اَقْبَلَ وَقالَ السَّلامُ عَلَیْكِ یا اُمّاهُ
پس ساعتى نگذشت كه دیدم فرزندم حسن وارد شد و گفت سلام بر تو اى مادر
فَقُلْتُ وَعَلَیْكَ السَّلامُ یا قُرَّةَ عَیْنى وَثَمَرَةَ فُؤادى
گفتم: بر تو باد سلام اى نور دیده ام و میوه دلم گفت: مادرجان
فَقالَ یا اُمّاهُ اِنّى اَشَمُّ عِنْدَكِ رائِحَةً طَیِّبَةً كَاَنَّها رائِحَةُ جَدّى رَسُولِ اللّهِ
من در نزد تو بوى خوشى استشمام مى كنم گویا بوى جدم رسول خدا است
فَقُلْتُ نَعَمْ اِنَّ جَدَّكَ تَحْتَ الْكِساءِ فَاَقْبَلَ الْحَسَنُ نَحْوَ الْكِساءِ
گفتم: آرى همانا جد تو در زیر كساء است پس حسن بطرف كساء رفت
وَقالَ السَّلامُ عَلَیْكَ یا جَدّاهُ یا رَسُولَ اللّهِ
و گفت: سلام بر تو اى جد بزرگوار اى رسول خدا
اَتَاْذَنُ لى اَنْ اَدْخُلَ مَعَكَ تَحْتَ الْكِساءِ
آیا به من اذن مى دهى كه وارد شوم با تو در زیر كساء؟
فَقالَ وَعَلَیْكَ السَّلامُ یا وَلَدى وَیا صاحِبَ حَوْضى
فرمود: بر تو باد سلام اى فرزندم و اى صاحب حوض من
قَدْ اَذِنْتُ لَكَ فَدَخَلَ مَعَهُ تَحْتَ الْكِساءِ
اذنت دادم، پس حسن با آن جناب بزیر كساء رفت
فَما كانَتْ اِلاّ ساعَةً وَاِذا بِوَلَدِىَ الْحُسَیْنِ قَدْ اَقْبَلَ وَقالَ السَّلامُ عَلَیْكِ یا اُمّاهُ
ساعتى نگذشت كه فرزندم حسین وارد شد و گفت: سلام بر تو اى مادر
فَقُلْتُ وَعَلَیْكَ السَّلامُ یا وَلَدى وَیا قُرَّةَ عَیْنى وَثَمَرَةَ فُؤادى
گفتم: بر تو باد سلام اى فرزند من و اى نور دیده ام و میوه دلم
فَقالَ لى یا اُمّاهُ اِنّى اَشَمُّ عِنْدَكِ رائِحَةً طَیِّبَةً كَاَنَّها رائِحَةُ جَدّى رَسُولِ اللّهِ صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ
فرمود: مادر جان من در نزد تو بوى خوشى استشمام مى كنم گویا بوى جدم رسول خدا [ص] است
فَقُلْتُ نَعَمْ اِنَّ جَدَّكَ وَاَخاكَ تَحْتَ الْكِساءِ
گفتم آرى همانا جد تو و برادرت در زیر كساء هستند
فَدَنَى الْحُسَیْنُ نَحْوَ الْكِساءِ وَقالَ السَّلامُ عَلَیْكَ یا جَدّاهُ اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا مَنِ اخْتارَهُ اللَّهُ
حسین نزدیك كساء رفته گفت: سلام بر تو اى جد بزرگوار، سلام بر تو اى كسى كه خدا او را برگزید
اَتَاْذَنُ لى اَنْ اَكُونَ مَعَكُما تَحْتَ الْكِساءِ
آیا به من اذن مى دهى كه داخل شوم با شما در زیر كساء
فَقالَ وَعَلَیْكَ السَّلامُ یا وَلَدى وَیا شافِعَ اُمَّتى
فرمود: و بر تو باد سلام اى فرزندم و اى شفاعت كننده امتم
قَدْ اَذِنْتُ لَكَ فَدَخَلَ مَعَهُما تَحْتَ الْكِساءِ
به تو اذن دادم پس او نیز با آن دو در زیر كساء وارد شد
فَاَقْبَلَ عِنْدَ ذلِكَ اَبُوالْحَسَنِ عَلِىُّ بْنُ اَبى طالِبٍ وَقالَ السَّلامُ عَلَیْكِ یا بِنْتَ رَسُولِ اللّهِ
در این هنگام ابوالحسن على بن ابی طالب وارد شد و فرمود سلام بر تو اى دختر رسول خدا
فَقُلْتُ وَعَلَیْكَ السَّلامُ یا اَبَا الْحَسَنِ وَ یا اَمیرَالْمُؤْمِنینَ
گفتم: و بر تو باد سلام اى ابا الحسن و اى امیر مؤمنان
فَقالَ یا فاطِمَةُ اِنّى اَشَمُّ عِنْدَكِ رائِحَةً طَیِّبَةً كَاَنَّها رائِحَةُ اَخى وَابْنِ عَمّى رَسُولِ اللّهِ
فرمود: اى فاطمه من بوى خوشى نزد تو استشمام مى كنم گویا بوى برادرم و پسر عمویم رسول خدا است
فَقُلْتُ نَعَمْ ها هُوَ مَعَ وَلَدَیْكَ تَحْتَ الْكِساءِ
گفتم: آرى این او است كه با دو فرزندت در زیر كساء هستند
فَاَقْبَلَ عَلِىُّ نَحْوَ الْكِساءِ وَقالَ السَّلامُ عَلَیْكَ یا رَسُولَ اللّهِ
پس على نیز بطرف كساء رفت و گفت سلام بر تو اى رسول خدا
اَتَاْذَنُ لى اَنْ اَكُونَ مَعَكُمْ تَحْتَ الْكِساءِ
آیا اذن مى دهى كه من نیز با شما در زیر كساء باشم؟
قالَ لَهُ وَعَلَیْكَ السَّلامُ یا اَخى یا وَصِیّى وَخَلیفَتى وَصاحِبَ لِوائى
رسول خدا به او فرمود: و بر تو باد سلام اى برادر من و اى وصى و خلیفه و پرچمدار
قَدْ اَذِنْتُ لَكَ، فَدَخَلَ عَلِىٌّ تَحْتَ الْكِساءِ
من به تو اذن دادم، پس على نیز وارد در زیر كساء شد
ثُمَّ اَتَیْتُ نَحْوَ الْكِساءِ وَقُلْتُ اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا اَبَتاهُ یا رَسُولَ اللّهِ
در این هنگام من نیز بطرف كساء رفتم و عرض كردم سلام بر تو اى پدرجان اى رسول خدا
اَتَاْذَنُ لى اَن اَكُونَ مَعَكُمْ تَحْتَ الْكِساءِ
آیا به من هم اذن مى دهى كه با شما در زیر كساء باشم؟
قالَ وَعَلَیْكِ السَّلامُ یا بِنْتى وَیا بَضْعَتى قَدْ اَذِنْتُ لَكِ فَدَخَلْتُ تَحْتَ الْكِساءِ
فرمود: و بر تو باد سلام اى دخترم و اى پاره تنم به تو هم اذن دادم، پس من نیز به زیر كساء رفتم
فَلَمَّا اكْتَمَلْنا جَمیعاً تَحْتَ الْكِساءِ اَخَذَ اَبى رَسُولُ اللّهِ بِطَرَفَىِ الْكِساءِ
و چون همگى در زیر كساء جمع شدیم پدرم رسول خدا دو طرف كساء را گرفت
وَ اَوْمَئَ بِیَدِهِ الْیُمْنى اِلَى السَّماءِ وَقالَ
و با دست راست بسوى آسمان اشاره كرد و فرمود:
اَللّهُمَّ اِنَّ هؤُلاءِ اَهْلُ بَیْتى وَخَاصَّتى وَحَامَّتى لَحْمُهُمْ لَحْمى وَ دَمُهُمْ دَمى
خدایا اینانند خاندان من و خواص و نزدیكانم گوشتشان گوشت من و خونشان خون من است
یُؤْلِمُنى ما یُؤْلِمُهُمْ وَیَحْزُنُنى ما یَحْزُنُهُمْ
مى آزارد مرا هرچه ایشان را بیازارد و به اندوه مى اندازد مرا هرچه ایشان را به اندوه در آورد
اَنَا حَرْبٌ لِمَنْ حارَبَهُمْ وَسِلْمٌ لِمَنْ سالَمَهُمْ
من در جنگم با هر كه با ایشان بجنگد و در صلحم با هر كه با ایشان درصلح است
وَعَدُوٌّ لِمَنْ عاداهُمْ وَمُحِبٌّ لِمَنْ اَحَبَّهُمْ
و دشمنم با هركس كه با ایشان دشمنى كند و دوستم با هر كس كه ایشان را دوست دارد
اِنَّهُمْ مِنّى وَأنَا مِنْهُمْ فَاجْعَلْ صَلَواتِكَ وَبَرَکاتِكَ وَرَحْمَتَكَ وَغُفْرانَكَ وَرِضْوانَكَ عَلَىَّ وَعَلَیْهِمْ
اینان از منند و من از ایشانم پس بفرست درودهاى خود و بركتهایت و مهرت و آمرزشت و خوشنودیت را بر من و بر ایشان
وَاَذْهِبْ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَطَهِّرْهُمْ تَطْهیراً
و دور كن از ایشان پلیدى را و پاكیزه شان كن بخوبى
فَقالَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ یا مَلائِكَتى وَ یا سُكّانَ سَماواتى
پس خداى عزوجل فرمود: اى فرشتگان من و اى ساكنان آسمانهایم
اِنّى ما خَلَقْتُ سَماءً مَبْنِیَّةً وَلا اَرْضاً مَدْحِیَّةً وَلا قَمَراً مُنیراً وَلا شَمْساً مُضِیئَةً
براستى كه من نیافریدم آسمان بنا شده و نه زمین گسترده و نه ماه تابان و نه مهر درخشان
وَلا فَلَكاً یَدُورُ وَلا بَحْراً یَجْرى وَلا فُلْكاً یَسْرى اِلاّ فى مَحَبَّةِ هؤُلاءِ الْخَمْسَةِ الَّذینَ هُمْ تَحْتَ الْكِساءِ
و نه فلك چرخان و نه دریاى روان و نه كشتى در جریان را مگر بخاطر دوستى این پنج تن، اینان كه در زیر كسایند
فَقالَ الاَمینُ جِبْرائیلُ یا رَبِّ وَمَنْ تَحْتَ الْكِساءِ
پس جبرئیل امین عرض كرد: پروردگارا كیانند در زیر كساء؟
فَقالَ عَزَّوَجَلَّ هُمْ اَهْلُ بَیْتِ النُّبُوَّةِ وَمَعْدِنُ الرِّسالَةِ، هُمْ فاطِمَةُ وَاَبُوها وَبَعْلُها وَبَنُوها
خداى عزوجل فرمود: آنان خاندان نبوت و كان رسالتند. آنان فاطمه است و پدرش و شوهر و دو فرزندش
فَقالَ جِبْرائیلُ یا رَبِّ اَتَاْذَنُ لى اَنْ اَهْبِطَ اِلَى الاَرْضِ لِاَكُونَ مَعَهُمْ سادِساً
جبرئیل عرض كرد: پروردگارا آیا به من هم اذن مى دهى كه به زمین فرود آیم تا ششمین آنها باشم
فَقالَ اللَّهُ نَعَمْ قَدْ اَذِنْتُ لَكَ فَهَبَطَ الأمینُ جِبْرائیلُ
خدا فرمود: آرى به تو اذن دادم، پس جبرئیل امین به زمین آمد
وَقالَ السَّلامُ عَلَیْكَ یا رَسُولَ اللَّهِ الْعَلِىُّ الأعْلى یُقْرِئُكَ السَّلامَ وَیَخُصُّكَ بِالتَّحِیَّةِ وَالاِكْرامِ
و گفت: سلام بر تو اى رسول خدا، [پروردگار] علىّ اعلى سلامت مى رساند و تو را به تحیت و اكرام مخصوص داشته
وَیَقُولُ لَكَ وَعِزَّتى وَجَلالى اِنّى ما خَلَقْتُ سَماءً مَبْنِیَّةً وَلا اَرْضاً مَدْحِیَّةً وَلا قَمَراً مُنیراً وَلا شَمْساً مُضیئَةً
و مى فرماید: به عزت و جلالم سوگند كه من نیافریدم آسمان بنا شده و نه زمین گسترده و نه ماه تابان و نه مهر درخشان
وَلا فَلَكاً یَدُورُ وَلا بَحْراً یَجْرى وَلا فُلْكاً یَسْرى اِلّا لِاَجْلِكُمْ وَمَحَبَّتِكُمْ
و نه فلك چرخان و نه دریاى روان و نه كشتى در جریان را مگر براى خاطر شما و محبت و دوستى شما
وَقَدْ اَذِنَ لى اَنْ اَدْخُلَ مَعَكُمْ فَهَلْ تَاْذَنُ لى یا رَسُولَ اللَّهِ
و به من نیز اذن داده است كه با شما در زیر كساء باشم پس آیا تو هم اى رسول خدا اذنم مى دهى؟
فَقالَ رَسُولُ اللَّهِ وَعَلَیْكَ السَّلامُ یا اَمینَ وَحْىِ اللَّهِ
رسول خدا [ص] فرمود و بر تو باد سلام اى امین وحى خدا
اِنَّهُ نَعَمْ قَدْ اَذِنْتُ لَكَ فَدَخَلَ جِبْرائیلُ مَعَنا تَحْتَ الْكِساءِ
آرى به تو هم اذن دادم، پس جبرئیل با ما وارد در زیر كساء شد
فَقالَ لِاَبى اِنَّ اللَّهَ قَدْ اَوْحى اِلَیْكُمْ یَقُولُ «اِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَكُمْ تَطْهیراً»
و به پدرم گفت: همانا خداوند بسوى شما وحى كرده و مى فرماید: «حقیقت این است كه خدا مى خواهد پلیدى را از شما خاندان ببرد و پاكیزه كند شما را پاكیزگى كامل»
فَقالَ عَلِىٌّ لِاَبى یا رَسُولَ اللَّهِ اَخْبِرْنى ما لِجُلُوسِنا هذا تَحْتَ الْكِساءِ مِنَ الْفَضْلِ عِنْدَ اللَّهِ
على علیه السلام به پدرم گفت: اى رسول خدا به من بگو این جلوس [و نشستن] ما در زیر كساء چه فضیلتى [و چه شرافتى] نزد خدا دارد؟
فَقالَ النَّبِىُّ وَالَّذى بَعَثَنى بِالْحَقِّ نَبِیّاً وَاصْطَفانى بِالرِّسالَةِ نَجِیّاً
پیغمبر[ص] فرمود: سوگند بدان خدائى كه مرا به حق به پیامبرى برانگیخت و به رسالت و نجات دادن [خلق] برگزید
ما ذُكِرَ خَبَرُنا هذا فى مَحْفِلٍ مِنْ مَحافِلِ اَهْلِ الاَرْضِ
كه ذكر نشود این خبر [و سرگذشت] ما در انجمن و محفلى از محافل مردم زمین
وَفیهِ جَمْعٌ مِنْ شَیعَتِنا وَمُحِبّینا اِلاّ وَنَزَلَتْ عَلَیْهِمُ الرَّحْمَةُ
كه در آن گروهى از شیعیان و دوستان ما باشند جز آنكه نازل شود بر ایشان رحمت [حق]
وَحَفَّتْ بِهِمُ الْمَلائِكَةُ وَاسْتَغْفَرَتْ لَهُمْ اِلى اَنْ یَتَفَرَّقُوا
و فرا گیرند ایشان را فرشتگان و براى آنها آمرزش خواهند تا آنگاه كه از دور هم پراكنده شوند،
فَقالَ عَلِىٌّ اِذاً وَاللَّهِ فُزْنا وَ فازَ شیعَتُنا وَرَبِّ الْكَعْبَةِ
على [كه این فضیلت را شنید] فرمود: با این ترتیب به خدا سوگند ما رستگار شدیم و سوگند به پروردگار كعبه كه شیعیان ما نیز رستگار شدند
فَقالَ النَّبِىُّ ثانِیاً یا عَلِىُّ وَالَّذى بَعَثَنى بِالْحَقِّ نَبِیّاً وَاصْطَفانى بِالرِّسالَةِ نَجِیّاً
دوباره پیغمبر فرمود: اى على سوگند بدانكه مرا بحق به نبوت برانگیخت و به رسالت و نجات دادن [خلق] برگزید
ما ذُكِرَ خَبَرُنا هذا فى مَحْفِلٍ مِنْ مَحافِلِ اَهْلِ الاَرْضِ
ذكر نشود این خبر [و سرگذشت] ما در انجمن و محفلى از محافل مردم زمین
وَفیهِ جَمْعٌ مِنْ شیعَتِنا وَمُحِبّینا وَفیهِمْ مَهْمُومٌ اِلّا وَفَرَّجَ اللَّهُ هَمَّهُ
كه در آن گروهى از شیعیان و دوستان ما باشند و در میان آنها اندوهناكى باشد جز آنكه خدا اندوهش را برطرف كند
وَلا مَغْمُومٌ اِلاّ وَكَشَفَ اللَّهُ غَمَّهُ وَلا طالِبُ حاجَةٍ اِلاّ وَقَضَى اللّهُ حاجَتَهُ
و نه غمناكى جز آنكه خدا غمش را بگشاید و نه حاجتخواهى باشد جز آنكه خدا حاجتش را برآورد
فَقالَ عَلِىٌّ اِذاً وَاللَّهِ فُزْنا وَسُعِدْنا وَكَذلِكَ شیعَتُنا فازُوا وَسُعِدُوا فِى الدُّنْیا وَالآخِرَةِ وَرَبِّ الْكَعْبَة.
على گفت: بدین ترتیب به خدا سوگند ما كامیاب و سعادتمند شدیم و هم چنین سوگند به خدای کعبه که شیعیان ما نیز در دنیا و آخرت رستگار و سعادتمند شدند.